توکیستی که صدایت به آب میماند؟
تبسمت به گل آفتاب میماند
تنت به پیرهن صورتی ودامن سرخ
به تنگ نیمه پری از شراب میماند
به پشت چشم تو آن سایههای رنگارنگ
به نقش قوس وقزح در حباب میماند
توراشبی سرراهی دولحظه دیدم وبعد
به خانه یاد تو کردن به خواب میماند
ازآن تبسم نوشت به سینه یادی ماند
چوبرگ گل که به لای کتاب میماند
کسی که شعر تورا گفت نشئهی سخنش
به مستی میبی رنگ ناب میماند